جدول جو
جدول جو

معنی حسن صغانی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن صغانی
(حَ سَ نِ صَ)
ابن محمد بن حسن بن علی بن عدوی عمری مکنی به ابوالعباس و ملقب به رضی الدین صغانی هندی ساکن بغداد بود (555- 650 هجری قمری) و در بغداد درگذشت. او راست: ’الاحکام’ در فقه حنفی و جز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 281) و روضات (ص 222) یاد شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ)
حسن بن علی بن سعید عمانی، مکنی به ابومحمد. وی مقری بود و پس از سال 500 ه. ق. ساکن مصر گشت. او راست: 1- المرشد. 2- الوقف و الابتداء. (از معجم المؤلفین از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 223)
ابن علی بن ابوعقیل محمد شیعی امامی. درگذشتۀ 167 هجری قمری او راست: کتاب ’الکروالفر’، ’التمسک بحبل الرسول’. (روضات ص 167 و 168) (هدیهالعارفین ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَفْفا)
ابن عبدالله عثمانی مصری. او راست: ’تذکرهالانام به من تولی مصر فی الاسلام’ که در 965 هجری قمری نگاشته است. (هدیهالعارفین ج 1 ص 210) (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ صَ)
ابن حسین بن قاسم بن محمد بن علی زیدی. درگذشتۀ 1114 هجری قمری او راست: حاشیه ای بر تذهیب در شرح تهذیب و پنج کتاب دیگر او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 295) یاد شده است
ابن اسحاق بن مهدی بن احمد بن حسن بن قاسم بن محمد صنعانی زیدی (1093- 1110 هجری قمری). او راست: الفتح القوی. (هدیه العارفین ج 1 ص 297- 298)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن محمد بن حیدر عدوی عمری رضی الدین. در لاهور در 577 ه. ق. بزاد و در غزنه بزرگ شد. و در بغداد در 650 ه. ق. درگذشت. او راست: مجمعالبحرین و کتب دیگر که در اعلام زرکلی ص 239 بنقل از فوائد بهیه ص 63 آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی. معاصر شیخ صدوق (متوفی 381 هجری قمری) و استاد شیخ مفید (متوفی 413 هجری قمری). او راست: ’تحف العقول فیماجاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول’ که در 1303 هجری قمری در ایران با منتخب کشف المحجۀ ابن طاوس چاپ شده و سپس در 1380 هجری قمری مجدداً در تهران طبع شده است. رجوع به حرانی و ذریعه ج 3 ص 400 و ج 4 ص 431 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است از دهستان ماهور میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون در 48هزارگزی شمال باختر کنارتخته و جنوب باختر کودرا. کوهستانی و گرمسیر است. 80 تن سکنۀ شیعۀ فارسی و ترکی و لری زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
نام مرتعی در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی